امشب ز هجر يار بخواهم گريستن

شاعر : اوحدي مراغه اي

زارم ز عشق و زار بخواهم گريستنامشب ز هجر يار بخواهم گريستن
هر شب هزار بار بخواهم گريستنناليده‌ام هزار شب از هجر و بعد ازين
بي‌روي آن، نگار بخواهم گريستنگو: روي من نگار شو از خون دل که من
زين غصه بي‌شمار بخواهم گريستنچون بي‌شمار غصه کشيدم ز هجر او
چندي به اختيار بخواهم گريستنبي‌اختيار چند کند گريه ديده‌اي؟
در خاک کوچه خوار بخواهم گريستنتا بشنوم ز خاک درش بوي او شبي
پنهان و آشکار بخواهم گريستنپنهان چو شد ز اوحدي آن نور ديده، من